انتظار

کسی مرا به آفتاب ، معرفی نخواهد کرد 

   کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد

   پرواز را بخاطر بسپار

   پرنده مردنی ست
 
 

و عشق 


   صدای فاصله هاست 


   صدای فاصله هایی که غرق آبهایند


  
نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند ...

 
 

در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم

  
  
در فراسوی مرزهای تنم تو را
دوست دارم 


  
در آن دور دست بعید

 
  
که رسالت اندامها پایان می پذیرد
...

 
 
 
 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

 
  
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
 


  
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
 


  
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

 

دلتنگی

بعضی ها وارد زندگی ما میشوند و خیلی سریع میروند.

بعضی برای مدتی می مانند و روی قلب ما رد پا می گذارند و ما

 دیگر هیچ گاه همان که بودیم نیستیم.





 
 
دلم برات تنگه ... توی این روزهای خاکستری و ابری ... وقتی

که نسیم به صورتم میخوره ... دستهام , دستهای تورو میخوان ...

تا منو از میون این روزگارشلوغ رد کنی ... محو بشم ... نیست

بشم... از میون آدمهایی که منزلت عشق رو نچشیدن ... یا

چشیدن و قدرشو نمیدونن...

                          gharibe.jpg

دلم برات تنگه ... وقتی که بارون میاد و من بدون

چتر ... تنها ... تنها و آرام ...

صبور و بردبار... خودم رو دست ابرای سیاه

میدم... تا بر من ببارند... شاید کمی 
از درد فقدان تو رو از عمق

دل و جون من بشورن و ببرن... اما ... اما میدونی که 

فقط بیشتر دلم تنگ میشه ...

                         AX071882.jpg

چقدر دلم برای چشمات تنگه میشه ... وقتی که چشمامو

میبندم و به عمق

چشمهای تو خیره میشم... 

هنوزم منتظرم....


 


حالا که آمده اى

دلم براى این ماه و این ستاره مى سوزد

امشب چگونه سر بر بالش خواب مى گذارند

با این همه بیدارى!!!