-
توجه توجه خیلی مهم
جمعه 14 مهرماه سال 1385 15:29
بچه ها وبلاگ صدای عشق ( کبوتر سفید ) رو بستم از این به بعد با وبلاگ جدیدم یعنی شب چشمات ===> www.shabcheshmat.blogfa.com کار می کنم ادامه مطالب رو اگه خواستید دنبال کنید با این وبلاگ در تماس باشید با تشکر مدیر وبلاگ محمد
-
توجه توجه خیلی مهم
جمعه 14 مهرماه سال 1385 15:28
بچه ها وبلاگ صدای عشق ( کبوتر سفید ) رو بستم از این به بعد با وبلاگ جدیدم یعنی شب چشمات ===> www.shabcheshmat.blogfa.com کار می کنم ادامه مطالب رو اگه خواستید دنبال کنید با این وبلاگ در تماس باشید با تشکر مدیر وبلاگ محمد
-
تک ستاره قلبم
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 13:42
خدایا کس به کس آشنا مکن گر می کنی از هم جدا نکن کسی که طعم واقعی تنها بودن را نچشیده باشد از عشق هیچ نمی داند آسمان را قاب می کنم به تو هدیه می دهم این چشمها قابل تو را ندارند جمله معشوق است و عاشق پر ده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای
-
بغض سی و چهارم===>تک ستاره قلبم
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 10:16
توی ِ چشمات یه نگاهه ؛ تو نگاهت یه پناهه که واسه این دل عاشق ؛ دیدنیهای ِ گناهه تو سراشیبی جاده ؛ توی پیچ یه نگاهت جایی که سر به هوایی ؛ آخر ِ قصه راهه منه بی هواس ساده ؛ پرغرور بی مهابا خیره خیره می دویدم؛ توی ِ چشمی که سیاهه دیگه ویرون شدم اما ؛ تو سرابی که تو بودی توی ِ راهی که تو پیچش ؛ عکس نازه یه نگاهه حال...
-
کمکم کن...
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 10:53
بیا دست قشنگ مهربانت را عصایی کن که برخیزم و شورانگیز وشاد آلود به دامان شقایقها بیاویزم بدزدم تیشه فرهاد عاشق را و بی پروا چنان رعدی بنای سنگی غم را فرو ریزم بسازم کلبه عشقی بسازم کلبه عشقی میان باغ فرداها و حافظ وار بر بام فلک طرحی دگر از عشق اندازم و نقش دیگری ریزم بیا وا کن لبانم را به تکرار سرود عشق که من آن مرغ...
-
دلتنگ دیدارت هستم...
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 10:47
دلتنگ دیدارت هستم اگر چه خودم از درون حصار تنهایی ام برایت مینویسم از روزها و خاطرات خوشی سخن میگویم که تو انها را محو کر ده ای از شروعی مینویسم که پایانی برای ان نیست از ان همه دل بستگی ها دیوانگی ها ...... باور کن ای مهر بان من که تا ابد چشم به راه باز گشتت خواهم بود من همان قایق شکسته بی بادبانم که ساحل را در پرتو...
-
عاشقان و دلسوختگان
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1385 13:53
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبهیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم توی ساحل روی شنها قایقی به گل نشسته یکی با چشمای...
-
آغوش
یکشنبه 22 مردادماه سال 1385 13:06
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو ..... از داشتن تو ... اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم...
-
نفرین
یکشنبه 22 مردادماه سال 1385 13:01
آرزودارم بگیرد آفتی زیباییت را تا که همچون من بگیری ماتم تنهاییت را آرزو دارم ببینم در عذاب بی وفایی اشک غم در چشم همچون آهوی صحراییت را بشکند قلبت الهی ای که قلبم را شکستی ای خدا سامان نگیرد عهد و پیمانی که بستی خنده بر اشکم زدی با خود پسندی آرزو دارم تو هم هرگز نخندی سادگی کردم اگر دل بر تو بستم ساده بودم ساده بر...
-
کاش کودک بودم ...
شنبه 14 مردادماه سال 1385 17:26
کاش کودک بودم تا شبها قبل از اینکه بفهمم چه کسی برایم لالایی گفته، عمیق ترین خواب دنیا را داشتم.وصبح ها با خمیازه وعشوه ای کودکانه، بعد از همه از خواب برمی خواستم. ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم و داد می زدم تا همه درد مرا بفهمند. ای کاش کودک بودم ، تا عروسکهایم را در اختیار می...
-
من هم پروانه شوم ........
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1385 13:18
گاه که به اطرافم می اندیشم به سادگی ولی سنگین درمی یابم که چه اندازه گذشت و گذشتن سخت شده است ! چه خوب بود اگر همگی به این توافق رسیده بودیم که یا بگذر یا همان لحظه پاسخ بده هر چند خشونت بار .... و گهگاه به خود می گویم که « چه سخت است غریبانه گریستن میان لبخندهای دروغین .......» کاشکی کلام می توانست دایره فکر مرا...
-
مادر
شنبه 24 تیرماه سال 1385 12:28
روزت مبارک فرشته ها و مادرها هر دو مقدسند: با این فرق که مادرها انتخاب کرده اند که مقدس باشند، ولی فرشته ها مجبورند مقدس باشند. پس مادرها خیلی سرترند. مادری رو می شناسید که مقدس نباشه؟ روزت مبارک.
-
بت پرستم، بت پرستم، بت پرست
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 12:15
بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می...
-
من و تو
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 15:33
چه زیبا خواهد بود اگر ترا دلتنگی هایی باشد از نوع من دلم می خواهد احتیاجم نیازم درد خفه شده ی سینه ام را همان قدر احساس کنی که گویی احتیاج توست نیاز توست درد ریشه دوانده در وجود توست کوتاه سخن دلم می خواست " تویی " نبودی تو ، من و من ، تو بودیم شاید آن وقت این روح سرکش آرام می گرفت و جای تمام دلتنگی ها را یک چیز پر می...
-
تنهایی
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1385 12:41
رسم دوستی اینست . روزی با کسی آشنا می شوی انتخاب می کنی دوست میداری دوست می دارد و روز بعد :........" فاصله " " تنهایی " " تنهایی " "تنهایی"
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 12:37
دیگر به خلوت لحظههایم عاشقانه قدم نمیگذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمیبینمت. سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام . من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید .... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است. و دستهایم بیش از هر زمان...
-
زندگی
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1385 14:30
زندگی وابستگی متقابل است... هیچکس مستقل نیست... حتی برای لحظهای نمیتوانیم تنها زندگی کنیم.... به حمایت تمام هستی نیازمندیم، هر آن دم است و بازدم... نه این یک پیوند نیست، این وابستگی متقابل محض است. تا میتوانیم از اسمها حذر کنیم، اینکار در زبان امکانپذیر نیست، ولی در عرصه زندگی میتوانیم، چه زندگی خود یک فعل است....
-
دل
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1385 11:50
دلی که سنگی ست چه داند که درستی کدام است همدردی را نخوانده وفا را ندانسته و می کند افتخار بر سنگی بودن خود
-
چشمانت
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1385 19:19
در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکش د ؟ در گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را می طلبد ؟ در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟ آیا می بینی که تو را میبیند؟ صدای طپش قلبم را می شنوی که فریاد میزند(( دوستت دارم )) دوست ندارم که بگویم دوستت دارم دوست دارم که بدانی دوستت دارم دوستت دارم نگاهی که همیشه از آسمان دزدیده ام و...
-
صدای عشق
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1385 09:04
عشق را تن پوش جانم می کنی چتری از گل سایه بانم می کنی ای صدای عشق در جان و تنم آن سکوت ساکت و تنها منم من پر از اندوه چشمان توام آشنایی دل پریشان توام آتش عشق تو در جان من است عاشقی معنای ایمان من است کی به آرامی صدایم می کنی از غم دوری رهایم می کنی ای که در عشق و صداقت نوبری کی مرا با خود از اینجا می بری...
-
خدایا...
جمعه 18 فروردینماه سال 1385 20:57
خدایا!!!..... خودت میدونی چی ازت میخوام پس خواهش می کنم بهم بده،خیلی خسته ام... دوستای خوب و مهربونم امیدوارم همه ی شما هم شانه ای استوار،محکم و لایق برای گریستن داشته باشید و هم شانه هایتان،شانه هایی استوار،محکم و لایق برای دیگری باشد. رویاهای یک مرد : گذشتن از این همه درخت برایم آسان نیست تو در حاشیه ی مردابی مرده...
-
عاشق واقعی
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 11:16
نمی دونم.نازنینم.که کدوم حرف تو رو آزرد یا کدوم ترانه من. تو رو مثل گلی پژمرد نمی دونم.نمی دونم.که چی گفتم تو شنیدی چه خطایی سر زد از من که تو از من دل بریدی اگه روزی تو نباشی بین ما راهی نباشه نمی دونم کی میتونه که برام مثل تو باشه اگه روزی تو نباشی یا بری از من جدا شی نمی دونم تو می تونی عاشقی دوباره باشی ؟ این...
-
آرزو
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 10:35
تنهایی رو بیشتر از همیشه احساس می کنم . خسته تر و دلتنگ تر از همیشه به دنبال پناهگاه امن و مطمئن خود می گردم تا با رسیدن بهش کمی آرامش بگیرم ولی مثل اینکه مهربونی که اون بالاست به تنهایی محکومم کرده..... مهربون عالم اگر تو اینطور میخوای باشه من که حرفی ندارم همه ی دلتنگیها و بی کسی ها برای من ولی ازت میخوام اونی که...
-
عاشقونه
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1384 09:47
با اشک چشمم نوشتم دوستت دارم باور نکردی که اشک چشمم ا ست به خیسی چشمانم باور نداشتی. با خون قلبم نوشتم عاشقانه می پرستمت بازم باور ت نشد که خون قلبم ا ست . نمی خواستم ببینی تا در لحظه آخر زندگیم لبخندت رو ببینم به ناچار دست خونی ام ام را نشان دادم و تو باور کردی و خیره خون قلبم را که جاری بود نظاره کردی ولی لحظه ایی...
-
تقدیم به بهترینم
شنبه 13 اسفندماه سال 1384 09:45
به خاطر داشته باش که به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می سازد . اما هرگز فراموش نکن که به یاد داشته باشی آنچه راکه شادمانت می سازد.
-
نگاه...
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 11:51
دونگاهی که کردمت همه عمر نرود، تا قیامت ازیادم نگه اولین، که دل بردی نگه آخرین، که جان دادم یه نفر بازم کنار پنجره س... یه نفر عجیب دلش شور می زنه... یکی هست که خواب به چشماش نمی یاد... شاید علتش غم خستگیه... علت بی خوابی یکی دیگه... گم شدن تو دست سر گشتگیه... یکی از بس که نشسته پشت در... پر غربت شده و بی حوصله س......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 16:58
دلم برای کسی تنگ است که درجنوب ترین جنوب با من بود... در شمال ترین شمال با من رفت... کسی که بی من ماند... کسی که با من نیست... کسی که ... دگر کافی است! دوستت دارم فرشته من تنها کسی که در زندگی مرا شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد می کنی.
-
کاش...
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 10:25
دوستت دارم یک نفر... یک جایی ... تمام رؤیایش لبخند توست وزمانی که به تو فکر میکنه احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه پس هر گاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش. یک نفر... یک جایی ... در حال فکر کردن به توست . پرسیدند : هنگام غروب خورشید چرا زرد رنگ است ؟ گفت : از بیم جدایی . خورشید , با همه ء درخشندگی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 15:16
غمگین تر از زمستان کیست ؟ پاییز - او هیچ گاه بهار را ندیده است . پاییز هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد با این همه وقتی از منبر باد بالا می رود درخت ها چه زود به گریه می افتند . خیلی سخته ولی چاره ندارم جاده فریاد می زنه بیا پشت سر گذاشتن خاطره ها همه ی عشق ها و دل بستگی ها خیلی سخته ولی چاره ندارم جاده فریاد می...
-
رویای دیدنت
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 10:07
چگونه بگویم چگونه فریاد کنم اندوه سال های نبودنت را آنقدر از من دوری که برای رسیدن تقویم قد نمی دهد اما برایت می نویسم از ته مانده غرورم ودل تهی و چشمهای منتظر و دردی که با دیدنت تسکین می یابد از همه وهمه که نشان نبودنت را میدهد اما تمام نامه ها را به آدرسی که ندارم پست خواهم کرد