کاش کودک بودم ...

کاش کودک بودم تا شبها قبل از اینکه بفهمم چه کسی برایم لالایی گفته،   


 عمیق ترین خواب دنیا را داشتم.وصبح ها با خمیازه وعشوه ای کودکانه،


 بعد از همه از خواب برمی خواستم.


ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم 


 و داد می زدم تا همه درد مرا بفهمند.


ای کاش کودک بودم ، تا عروسکهایم را در اختیار می گرفتم و 


 هر گونه  که دوست دارم با آنها بازی می کردم و هیچ وقت عروسک هیچ کس نمی شدم.


  
 


ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود.


ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم،


 نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم.  


ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو،


همه چیز را فراموش می کردم.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:16 ق.ظ

خیلی قشنگه روزای کودکی و بچگی

کاش کی من هم هیچ وقت بزرگ نمی شدم و همیشه تو دوران بچگی می موندم

شما واقعاْ حرف دله منو زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد