عاشق واقعی

 
نمی دونم.نازنینم.که کدوم حرف تو رو آزرد
 
یا کدوم ترانه من. تو رو مثل گلی پژمرد
 
نمی دونم.نمی دونم.که چی گفتم تو شنیدی
 
چه خطایی سر زد از من که تو از من دل بریدی
 
اگه روزی تو نباشی بین ما راهی نباشه
 
نمی دونم کی میتونه که برام مثل تو باشه
 
اگه روزی تو نباشی یا بری از من جدا شی
 
نمی دونم تو می تونی عاشقی دوباره باشی ؟
 
این پرنده دل من.نمیتونه پر بگیره
 
تو رو می خواد در کنارش.بال وپر از سر بگیره
 
آخه حیفه پر نگیره.پشت ابرا رو نبینه
 
حیفه اینجا تک و تنها.تو قفس بی کس بشینه  
 

 
 
 
  هیچ یک قول نداده بودند

  تمام عمر منتظر ماند
 
  ایمان تنها ناجی اش بود
 
  می دانست که خواهد شنید...
 
  بالاخره روزی گفت:
 
  دوستت می دارم
 
  می دانست که دیگر به هیچ قولی نیاز نیست .